فیلم های هفته ۲


1- زیبای صحنه Stage Beauty) 2004)
کارگردان :Richard Eyre
بازیگران : Billy Crudup , Claire Danes

تم داستان در ابتدا آدم را به یاد وداع با محبوبه ام چن کایگه می اندازد . در انگلستان قرن هفدهم بازیگری زنان در صحنه تاتر ممنوع است و مردان نقش زنان را بازی می کنند . Ned Kynaston هم هنر پیشه مردی است که نقش زنان شکسپیری را بر روی صحنه نمایش بازی می کند . روایت اصلی فیلم از زمانی آغاز می شود که چارلز دوم پادشاه انگلستان دستور می دهد که از این پس فقط زنان نقش زنان را بر روی صحنه بازی کنند و بازیگری مردان در نقش زنان ممنوع می شود .زیبای صحنه علاوه بر فیلم واداع با محبوبه ام ما را به یاد فیلم شکسپیر عاشق هم می اندازد . بازی های قدرتمند و طراحی دقیق و زیبای صحنه بسیار دلنشین است . تنها مشکل مهم فیلم ضعف فیلم نامه به ویـژه در چند دقیقه پایانی فیلم است . تغییر ناگهانی Ned Kynaston و تبدیل شدنش به یک اتللو جذاب و قدرتمند باور پذیر به نظر نمی رسد . جدای از این ضعف عمده زیبای صحنه فیلم خوب و جذابی است .

2- قتل ریچارد نیکسون The Assassination of Richard Nixon) 2004)
کارگردان : Niels Mueller
بازیگران : Sean Penn, Naomi Watts
شون پن در این فیلم خدایی می کند . شاید بشود گفت که فیلم شدن این فیلم تا حد بسیار زیادی مدیون بازی چشم نواز شون پن است . جریان فیلم در باره مردی است که در سال 1974 تصمیم می گیرد ریچارد نیکسون را ترور کند . فیلم بیشتر از آنکه بر روی جنبه های حادثه ای ماجرا تاکید داشته باشد بر روی شخصیت پردازی ساموئل ( پن ) تا کید می کند . قتل ریچارد نیکسون فیلم زیبا و دلنشینی است .


3- اد وود Ed Wood) 1994)
کارگردان : Tim Burton
بازیگران : Johnny Depp, Martin Landau
تیم برتون فیلم بد نمی سازد . همین یک جمله برای دیدن این فیلم کافی است . اد وود ماجرای ساده و سرراست زندگی بد ترین کارگردان تاریخ هالیوود است .جانی دپ با همان ظاهر خاص و سورئالیستی اش ! نقش اد وود را خیلی خوب در آورده . نماهای سیاه و سفید و تصاویر خاص و اکسپرسیونیستی فیلم به خلق نوعی فضای غلو شده منجر شده که شکل دهنده ذهنیت خاص شخصیت وود است . در کل فیلم را خیلی پسندیدم .


4- اولین Evelyn) 2002)
کارگردان : Bruce Beresford
بازیگران : Pierce Brosnan , Julianna Margulies

اولین فیلم متوسطی است . مادر خانواده ای به همراه فاسقش می گریزد و به استرالیا می رود . پدر خانواده بی کار و در مانده از نگهداری فرزندانش عاجز می ماند و صلاحیت سرپرستی آنها را از دست می دهد . کل فیلم ماجرای تلاشهای نه چندان سخت و عجیب و غریب پدر خانواده است برای باز گرداندن فرزندانش به خانه . اولین فیلمی است که بر اساس یک ماجرای واقعی ساخته شده و به همین دلیل به نطر می رسد که به کارگردهای دراماتیک بیشتری نسبت به یک ماجرای ساده و واقعی نیاز دارد تا به فیلم قابل قبولی تبدیل شود . کارکردهایی که در این فیلم کم رنگ و ناچیز به تصویر کشیده شده اند . البته برازنان خیلی سعی کرده که بازی خوب و متفاوتی از خودش به نمایش بگذارد و به نظر من تا حدودی هم در این کار موفق بوده .

فیلم هفته : زیبای صحنه Stage Beauty
( البته لوح تقدیر را به خاطر تلاشهای بی شائبه تیم برتون در خلق اثری زیبا به فیلم اد وود اهدا می کنم!!)




وفاداران به قلم!


بعضی ها با مداد ( یا خودکار ) نوشتن را تنها شکل واقعی نوشتن می دانند و به کامپیوتر روی چندان خوشی نشان نمی دهد . به قول یکی از دوستان صدای پر از ناز کشیده شدن نوک مداد بر روی صفحه سپید کاغذ کجا و صدای ضمخت تق تق صفحه کلید کجا. این ایده - البته - در بین اکثر نویسندگان کهنه کار ما طرفداران زیادی دارد .ولی جالب اینجاست که بسیاری از نویسندگان نو گرای خارجی نیز به نوعی کامپیوتر گریزی دچارند و به قول محمد محمد علی هنوز پشت میز کامپیوتر قرار پیدا نکرده اند . نمونه اش پل استر نویسنده مشهور و نوگرای آمریکایی که دچار بیماری کامپیوتر گریزی است .

I’m one of the few people left without a computer. I don’t write on a word processor, and I don’t have email and I’m not really tempted to get it. I’m very happy with my pen and my old portable typewriter, but I’m not against talking about anything, actually. I think the glory of the novel is that you‘re open to everything and anything that exists or has existed in the world.
مصاحبه پل استر با جاناتان لتم ( مجله Believer) فوریه 2005

مصاحبه با کامرون و سودربرگ در باره سولاریس


این گفتگو را دو سال پیش ترجمه کردم. همان وقتی که سولاریس را برای بار اول دیدم .  آهستگی سولاریس دامن این نوشته را هم گرفت و همین طور توی آرشیو کارهایم ماند تا امروز . حالا می گذارمش اینجا‌، توی این وبلاگ فیلتر شده و آهسته ‌، برای آنهایی که به این نوع سینما علاقه داند . اگر هم آن چند خط نوشته پست قبلی  ام را نخوانده اید بد نیست که نگاهی به آن بیندازید . شاید به درک فضای کلی فیلم کمک کند . 
 

سولاریس را می توان به شکل بستری از برداشتهای گوناگون تصور کرد . درباره شانسی که برای زندگی دوباره به بشر داده می شود و یا برزخی که در آن مردگان به شکلی از زندگی جاودانه همراه با آرامش می رسند . نوعی بی انتهایی و بی کرانه گی کامل . والبته به طور یقین برداشت تازه ای است درباره ماهیت عشق . همراه با تردید ، بی یقینی و مرگ .

 

سولاریس یک فیلم علمی تخیلی معمولی نیست .استیون سودربرگ ، کارگردان ، و جیمز کامرون به عنوان تهیه کننده فیلم به هیچ وجه نمی خواسته اند که یک فیلم علمی تخیلی معمولی بسازند . سولاریس یکی از فیلمهای استعاری بسیار قدرتمندی است که تا کنون در هالیوود ساخته شده است .

 

-     کامرون : سولاریس فیلمی است که فراتر از شرایط کنونی خودش ساخته شده  . شرایط و وضعیت فعلی فیلمها در دنیای تجارت . طرح اصلی سولاریس  یک طرح علمی تخیلی است . از وقتی که مردم فهمیدند  از توی هر چیزی می شود پول بیرون کشید فیلمهای علمی تخیلی هم تبدیل شدند به صحنه جنگ رباتها با هم .  به همین دلیل هم ژانر فیلمهای علمی تخیلی به میدان جنگ خیالبافی های دروغی تبدیل شده . اما سولاریس به ما میگوید که اگر آینه ای را روبه روی انسان و شرایطش قرار دهیم ، بعد او را به مکان دیگری منتقل کنیم تا بتواند تمام چیزهای خود را از منظری استعاری ببیند چه اتفاقی خواهد افتاد .

 

-     سودربرگ: من فکر می کنم که سولاریس شبیه فیلمهایی که قبلا ساخته ام نیست . وقتی که می ساختمش عمیقا احساس میکردم که این فیلم چیز متفاوتی است .و به همین دلیل هم خیلی مضطرب بودم .تک تک صحنه های این فیلم مثل سرزمینهای تسخیر نشده ای بودند که روبه روی من قرار داشتند .

 

کامرون یکی از تکیه گاه های اصلی در مراحل اولیه ساخت فیلم بود – فیلم بر اساس رمانی از استانیسلاو لم نویسنده لهستانی ساخته شد . آندره ی تارکوفسکی فیلمساز شهیر روسی  فیلم سولاریس را بر اساس رمان لم در سال 1972 کارگردانی کرد – کامرون در ابتدا قصد داشت که فیلم را خودش کارگردانی کند اما در نهایت کارگردانی سولاریس به سودربرگ سپرده شد.

-     کامرون: گاهی اوقات شما بعضی از کارهایتان را از روی غریزه انجام می دهید . آن وقتها ساختن این فیلم برای من  مثل پوشیدن لباسی از بخار بود . از طرفی سودربرگ به خاطر نگاه و ایده های بسیار عالیش  برای ساختن این فیلم در نظر گرفته شد . این پروژه با تقسیم  مشکلات و بررسی عقاید و نظرات پیچیده به انجام رسید . غریزه ام  برای انجام کارها  خیلی خوب عمل می کرد . می دانستم که تجهیزات زیاد و جلوه های ویژه بیش از حد خودشان مشکلات بیشتری درست می کنند . من به استیون احترام می گذارم چونکه  تمام مشکلات را در پشت سرش جا گذاشت و فقط بر روی داستان اصلی متمرکز شد . بر روی انسانیت .

 

-     سودربرگ : من تا قبل از سولاریس هیچ وقت به قلمرو فیلمهای علمی تخیلی نزدیک نشده بودم .به این دلیل که تجهیزات مورد نیاز برای ساخت این نوع  فیلمها هیچ علاقه ای را در من ایجاد نمی کند . اما سولاریس فیلمی است که واقعا به آن علاقه مند شدم .  وقتی کمپانی فاکس قرن بیستم من را برای انجام این کار انتخاب کرد فکر کردم که کار خیلی جذابی است .البته  می دانستم که جیمز کامرون  خودش تا حدودی کار ساخت  را شروع کرده است .

 

تماشاگران معمولا در شرایطی نیستند که با فیلمی دشوار از نظر تفکری رو به رو شوند . گاهی دوست دارند که فیلمها درست مانند ترن هوایی یک شهر بازی باشند . اما گاهی هم به فیلمی مانند سولاریس واقعا احتیاج دارند . به چیزی خلاقانه ، تفکر برانگیز و متفاوت . به عنوان مثال اغلب فیلمهای اکشنی که میبینیم به سرعت از ذهنمان پاک میشوند اما شاید سولاریس آزمایشی برای ماندگاری یک فیلم باشد و بتواند در فرهنگ لغات فیلمهای با ارزش قرن بیستم جایگاهی برای خودش دست و پا کند .

-     سودربرگ: سولاریس مطمئنا ریتمی شبیه ریتم معمولی فیلمهای آمریکایی ندارد . اما واقعا احساس نمیکنم که حتما به چنین چیزی نیازی باشد . تمام صحنه های این فیلم هدفمندند و طوری ساخته شده اند که مکمل یکدیگر باشند .سولاریس فیلمی است که برای روایت داستانش به زمان نیاز دارد و درست به همین خاطر هم از ارزش بسیار بالایی برخوردار شده است .

 

-     کامرون : سولاریس فیلمی ساکت و روشمند است . اما وقتی پایان فیلم را در ذهنتان تصور می کنید به فیلمی احساساتی تبدیل می شود . وقتی به مردی فکر می کنید  که هرچند متفکر و عقل گراست اما با در گیر شدن در نوعی آزمایش ایمان و وفاداری تغییر میکند و به انسان دیگری تبدیل میشود . من فکر میکنم که این فیلم استعاره ای از مرگ است و حقیقتا هم درباره مرگ ساخته شده است .

 

-     سودربرگ : سیاره سولاریس استعاره ای است که شما نمیتوانید به طور کامل آن را بشناسید .استعاره ای برای مرگ و یا عشق . در این دیدگاه سولاریس درست مانند یک آینه عمل میکند  . تمام این فیلم درباره این مسئله است که آیا شما می توانید خودتان را تسلیم چیزی کنید که درست نمی شناسید ؟ کلوین برای دیدن دوباره همسرش تصمیم می گیرد که بمیرد و به جای زندگی مرگ را انتخاب می کند .

 

اما چه شباهتی بین این فیلم و نسخه روسی آن وجود دارد؟ آیا این فیلم یک بازسازی وفادار به نسخه اولیه  است ؟ البته این فیلم با همان سبک و ضرب آهنگ ساخته شده اما نگاهی که به عناصر مختلف تشکیل دهنده خود دارد استعاری تر است . هرچند که همین استعاری شدن فیلم باعث به وجود آمدن تضادهایی در فیلم شده است . سولاریس تارکوفسکی در مدت زمان تقریبی سه ساعت ساخته شد اما سودربرگ مدت زمان نمایش  فیلم خود را به 97 دقیقه کاهش داد . سودربرگ چیزی در حدود یک ساعت از آغاز کند نسخه اولیه را دور ریخت و به جای آن فلاشبکهایی از روابط بین شخصیتها بر روی زمین جایگزین کرد .

-     کامرون : من فکر نمی کنم که دوباره ساختن فیلم یک فیلمساز برای یک فیلمساز دیگرچندان  مفید باشد . در حقیقت شما باید به آفرینش اقتباسی  کاملا مستقل از از نسخه اولیه فیلم دست بزنید . البته فکر هم نمیکنم که سودربرگ به فیلمی که تارکوفسکی از روی رمان لم ساخته علاقه چندانی داشته باشد.

 

-     سودربرگ : مهمترین تفاوت بین این نسخه از سولاریس و نسخه قبلی آن و همچنین رمان استانیسلاو لم در این مسئله است که فیلم ما به جزئیات روابط گذشته بین کلوین و همسرش می پردازد و اینکه چه اتفاقاتی در سالهای گذشته بر روی زمین برای آنها افتاده است .  تصور می کنم که اگر شما به طور مرتب به بازبینی رابطه ای به یک شکل واحد  و بین دو نفر مشخص محکوم باشید  علاقه مند می شوید که بدانید در گذشته چه اتفاقاتی برای آن دونفر افتاده است .

 

اگر شما به یاد آوری دوباره نیازی دارد باید بگویم که سولاریس یک فیلم علمی تخیلی معمولی نیست . اما چرا کمپانی فاکس قرن بیستم این همه تلاش میکرد تا فیلم را به شکل فیلمهای علمی تخیلی معمولی به فروش برساند ؟ – حتی در زمانی که فیلم کامل نشده بود –

-     کامرون : فاکس کاری را که برای بیقیه فیلمهایش هم انجام می دهد انجام داد . در حقیقت کارمندان اتاق تدوین قسمتهای مشخصی از فیلم را برای ساخت پیش پرده های مورد نظر آماده کرده بودند. چیزهایی مثل دویدن در راه رو های سفینه و یا کلاه های فضایی . اما وقتی که فیلم کامل را دیدند تمام آن تصاویر را دور ریختند . آنها در حقیقت به یک کشف و شهود رسیدند . بعد دوباره فیلم را به شکل یک درام رمانتیک بازبینی کردند .

 

-     سودربرگ (در اشاره به آگهی تبلیغاتی فیلم که اسم او را در کنار اسم کامرون به عنوان دستیار نویسنده قرار داده بودند )  : البته استفاده از اسم کامرون توی فیلم خیلی مضطربم می کرد. خب او فیلمهای موفق خیلی زیادی را کارگردانی کرده  . من درباره این موضوع با کامرون صحبت کردم و گفتم که این نوع استفاده از اسم او ناراحتش میکند یا نه ؟ کامرون اصلا به این موضوع اهمیتی نداد . او گفت که ما با هم تمامش می کنیم .

 

سولاریس فیلمی است پیچیده با یک هسته اولیه سنگین . اما این فیلم توانست 47 میلیون دلار فروش کند و هزینه اولیه خودش را برگرداند . مسئله فروش یک فیلم مسئله بسیار مهمی است که به هیچ وجه نمیتوان از آن چشم پوشید .

-     سودربرگ : من خیلی سعی می کنم  که  ژانرهای مختلف سینمایی را تجربه کنم . خیلی دوست دارم که سرمایه گذارانی را پیدا کنم که در این راه به من کمک کنند .  

-     کامرون : اگر این فیلم فروش نمی کرد ، ساخت نمونه های مشابه اش هم خیلی سخت می شد . در واقع اگر این فیلمها نتوانند بفروشند ، عملا هیچ منبع مالی برای ساختشان پیدا نمی شود. البته همیشه افرادی هستند که این نوع سینما را دوست دارند  و کسانی هم هستند که از آن متنفرند اما مطمئنا هیچ کس به از بین رفتن این نوع سینما راضی نمی شود . باید بگویم که اگر ما در بیان عقایدمان در فیلم ناتوان بودیم اشتباه از طرف ماست اما تصور میکنم که ما فیلمی تاثیر گذار و به یاد ماندنی ساخته ایم . لااقل من یکی که این طور فکر میکنم .