پرومته
ترجمه کوروش بیت سرکیس
از پرومته در چهار اسطوره سخن به میان آمده است:
بنا به سخن نخست چون او برای یاری به انسان به ایزدان خیانت کرد در قفقاز به بندش کشیدند و ایزدان عقابی چند بفرستادند تا از جگرش که دم به دم روئین میشد بخورند.
بنا به سخن دوم پرومته خود را از درد کوبش منقارها هر چه ژرفتر بر صخره فرو فشرد تا با آن یگانه گشت.
بنا به سخن سوم با گذشت هزاران سال خیانتش از یادها برفت، ایزدان از یاد ببردند، عقابان از یاد ببردند و او خود نیز.
بنا به سخن چهارم از بیبنیاد شدن کار جهان آدمی خسته شد. ایزدان خسته شدند، عقابان خسته شدند و زخم با خستگی به هم آمد.
ماند آن صخره کوه توجیهناپذیر. - اسطوره بر آن است تا امر توجیهناپذیر را توجیه کند. اما از آن رو که خود از بنمایهی حقیقت سرچشمه میگیرد باز باید به امری توجیهناپذیر بینجامد.
Franz Kafka, Parables, Schocken Books: New York, 1947
به نقل از سایت دوات
... خستگی می آید . به آن عادت داریم . چهره اش را می شناسیم . ایزدان هم می شناسند . و عقاب ها . و بهتر و بیشتر از همه : پرومته . خستگی می اید و بر زخم ها می نشیند . بر زخم ها و بر خاطرات . می آید و مثل غباری بر همه ی گذشته و حال آدمی می نشیند و تاریخ هم مثل ایزدان و عقاب ها و پرومته و انسان ٬ خسته می شود . اما انگار فقط آن کوه صخره مانده است ... کاش فراموشی هم می آمد . مثل خستگی و مثل غباری ...
ببخشید آدرس وب در پیام اشتباه تایپ شده بود.
http://www.news83.persianblog.com
درست فهمیدم؟؟؟
این اولین نوشته ی این وبلاگه؟!
و این همه پیوند؟!
تا بعد...
پرومته ای کاش هیچگاه خیانت آدمیان در حق یک دیگر از یاد نمی رفت .ای کاش خدایان خائنین را از یاد نمی بردند .از یاد عقابها نیز چیزی پاک نمی شد...انگار سرنوشت بر ما چنین فراموشی مقدر کرد تا بارها و بارها توسط خیانت پیشه گانی بدتر و نیرومند تر زخمی شویم و همه رااز یاد ببریم تا اینگونه میان امروز زمین دنیوی و خستگی هایش و فردای آسمان معنوی و شاید آسودگی هایش معلق باشیم...
سلام پیمان..ببین یادته یکی تو روزنامه ایران در مورد کتابت یه سری دری وری نوشته بود؟(ببخشیدا) ولی میشه بگی اسم یارو چی بود؟ محسن فرجی؟
با سلام
وبلاگ تان به نظرم کمی به هم ریخته آمد. به هر حال لذت برد ایم. سری هم به ما بزنید. با مقاله ای با عنوان «کلارا هاسکیل» در خدمت ام.
تشکر
پیمان دیدن و خوندن گزارشی که از تو توی روزنامه نوشته بود کلی خوشحالم کرد ...
سلام لاله. از لطفت ممنونم . تو وبلاگ و سایتت رو تعطیل کردی؟
سلام پیمان ... در حال حاضر مشغول به کار جدیدی هستم که تمامی وقتم رو به خودش اختصاص داده ...وقت آزاد خیلی کم دارم یا بهتره بگم اصلا ندارم ...برای تو و موفقیت های روز افزونت خوشحالم اونقدر که حد و حصر نداره نمی دونی وقتی عکست رو توی روزنامه دیدم چه فریاد بلندی کشیدم (:
سلام.من نوشته هاتونو قبلا هم خونده بودم.خیلی وقته ننوشتید خب حتما سرتون شلوغه ولی خب خوشحال می شم باز هم نوشته های قشنگتونو بخونم.
یه سرم به من بزن/ مهندس
سلام.خوشحال میشم اگه سری به من بزنید
با سلام
شما را به خواندن داستان کوتاه منتشر شده در سایت ابوذران با عنوان " بند کفشتان باز است آقا ... " دعوت می کنیم.
با تشکر
ابوذران
http://aboozaran.com
...........................
سلام
چرا دیگه چیزی نمی نویسی؟
اگه آدرس سایتت عوض شده لطفا بگو
واسه جواب سوالها دوباره میام
ممنون
اما این متن در یادها مانده در یاد ایزدان عقابان و ....
صاب خونه.............؟ کسی اینجا نیست؟ منم که بی وفا:( تو هم که کمکار...عجب روزگاریه...یه خبری از خودت بده پیمان
پیمان اسماعیلی عزیز
ناراحتی شما از سرقت مطلبتان را درک میکنم
تنها یادآور می شوم که مطلبی که در همشهری آنلاین گذاشته شده بود مربوط به نسخه چاپی روزنامه همشهری در تاریخ ۲۵ آبان است که طبق روال همشهری باید بدون تغییر در سایت انلاین هم گذاشته شود.
در اول مطالبی که مربوط به خود همشهری آنلاین است عنوان همشهری انلاین میآید.
مطلب مورد نظر شما که در ابتدای آن عنوان کروه ادب وهنر آمده تولیدگروه ادب وهنر تحریریه روزنامه چاپی همشهری است.
بنابراین اگر میخواهید ناسزایی نثار کنید حواله آنها کنید.
لطفا همشهری آنلاین را که کادر جداگانهای دارد معاف بفرمایید.
با تشکر
سلام. با نقد فیلم آینه ی تارکوفسکی منتظر شما هستم
مطلبتون رو کپی کردم که بخونم.. برمی گردم برای نظر دادن.
ارادتمند
سلام ... وبلاگ شعر با داستانی از آنار به روز شد !!!!!!!!! سر می زنید ؟
در دومین شماره نشریه اینترنتی کافه داستان بخوانید
چیزی شبیه سرمقاله
آموزش نویسندگی در ده دقیقه (100% تضمینی
انتظار/شعر/ریچارد براتیگان
شرکا/داستان کوتاه/ریچارد براتیگان
دوازه قدم تا درخت توت/داستان کوتاه
شاید تو او باشی/ داستان کوتاه
نوشابه,سیب زمینی,سالاد؟/داستان کوتاه
هواپیما/داستان کوتاه
...و باز هم کم پیدایید!؟!
سلام:) خوبی پیمان جان؟ اپدیت نمیکنی؟
سلام
پرومته خدای دوستدار آدمیان... نمی دانم کتاب گفتگوهایی با لئوکو را خوانده ای یا نه. اما به هر حال پرومته را دوست تر دارم تا المپیهای تازه کار. خدایان فراموشکارند و ما فناپذیران نیز؛ اما غول ها به یاد می آورند. بی اجازه لینک دادم. شرمنده!
سلام پیمان اسماعیلی عزیز لینکت کردم بهم سر بزن
سلام آقای اسماعیلی جالب که من هم مهندسم اما جالبتر اینه که من هم پیمان اسماعیلی هستم
امروز پنج شنبه، پاتوق ادبی با داستانی به نام" n087" از علی یوسفی به روز شد.
منتظر نقد و نظر ارزشمندتان هستیم.
سلام پیمان .خوبی ؟چقدر دلم برای تو و اینجا تنگ شده بود
سلام تبریک و تهنیت به مناسبت مهرگان
فضا مختصر بود
دستمان به دیوار می گرفت
اما تندیس مهرگان در دستان شایسته قرار گرفت
پیمان جان سلام
چند وقتی است که کتاب چاپ کرده ام درباره ی گونه های روایتی راوی و از داستان های کوتاه نویسندگان خوبی مثل تو هم مثالهایی آورده ام
خوشحال میشم اگه بتونم کتابو به دستت برسونم و نظرتو بدونم
راستی حامد (اسماعیلیون) گفته بود کرمانشاهی هستی درسته؟!!
شماره ی منم: 09181320046
قربونت
وحید رنجبر
درود
من در وبلاگم درباره صلح در دین زرتشت نوشتم لطفا" آن مطالب را بخوانید و با نظر خود آن را کامل کنید.
با تشکر از شما[گل]
سلام
جناب اسماعیلی
چاپ مجدد مجموعه داستانی تان راتبریگ می گویم امیدکه دست دهد بخوانمش
کارتو خوندم ....خوب بود . تو وبلاگم یه اینقدری درباره ات نوشتم (دقیقن همین قدر ) ...همچین بگی نگی کار اول تا سوم مجموعه (برف و سمفونی ابری ) دوست داشتنی بود.
هی ...مواظب خودت باش رفیق.
عجیب الخلقه های بی سرور
نوشته های چهار آنارشیست
"سقا"
_ عباس به نظرت من یه خوک کثیفم؟
خر نگاهی به هیکل خوک می اندازد. و...
سلام...
سلام