از انسان و شیاطین دیگر

بررسی جهان داستانی جویس کارول اوتس به همراه گفتگو با این نویسنده:

جویس کارول اوتس یکی از درخشان ترین چهره های ادبیات معاصر آمریکا به حساب می آید .ظرافتهای زبانی و پیچیدگی های منحصر به فرد روایت در داستانها ورمانهای این نویسنده  او را از بسیاری از هم نسلانش متمایز می سازد . هرچند که این نویسنده در عرصه رمان نویسی و نقد ادبی نیز  بسیار ستایش شده است اما شاید بتوان او را اسطوره داستان کوتاه معاصر امریکا به حساب آورد .به عبارت دیگر این نویسنده در عرصه داستان کوتاه بیش از هر نویسنده معاصر آمریکایی دیگری مورد توجه و ستایش قرار گرفته است .بیست و نه باربرنده شدن جایزه ادبی او هنری در یک دوره زمانی 38 ساله (1963 – 2001 ) یکی
از دلایل قدرت بی نظیر این نویسنده در عرصه داستان کوتاه می باشد . رکوردی که هیچ نویسنده آمریکایی دیگری تا کنون به آن دست نیافته است . یکی دیگر از ویژگی های خاص و منحصر به فرد این نویسنده پرکاری باورنکردنی اوست . اوتس در فاصله بین سالهای 1963 تا 2004 چهل و هشت رمان و داستان بلند ، 27 مجموعه داستان ( فراموشمان نشود که مثلا مجموعه داستانی مانند  " گرما و دیگر داستانها " خود شامل 25 داستان کوتاه است )، هشت مجموعه شعر ، پنج مجموعه نمایشنامه ، ده اثر غیر داستانی و مجموعه مقالات ، سه رمان  و یک مجموعه داستان برای نوجوانان و دو کتاب برای کودکان نوشته است .

داستانهای اوتس را می توان  بیش از هرچیز دیگری زاییده فلسفه و روان شناسی دوران معاصر به حساب آورد. زاییده روان پرشی انسان معاصر ( آمریکایی ) و وحشت او از روابط حاکم بر کلان شهرهای محل زندگیش. از طرفی این دیدگاههای  فلسفی و روان شناسانه در داستانهای این نویسنده عمدتا کارکردی مفهومی دارند تا فرمی. به طوری که عمدتا با وجود سیطره غیرقابل انکار و آشکار این درون مایه ها در داستانهای اوتس ، بستر فرمی روایت - به دور از بازی های معمول مدرنیستی و پست مدرنیستی -  بیش از هر چیزی دغدغه روایت دارد. شاید بتوان گفت که این رویکرد ، از طرفی داستانهای اوتس را  به سمت ناتورالیسم سنتی آمریکایی می کشاند و از طرف دیگر با پرداختی ژرف از روابط جامعه امروز آمریکا و استفاده عمیق و خلاقانه از این عناصر از محدودیتهای حاکم بر این شکل نگارش فرا تر رفته و به نوعی نئو ناتورالیسم نوین آمریکایی می رسد . این ناهمسانی عموما مشکلات بسیاری را برای منتقدین در درک و تفسیر آثار اوتس موجب می شود و گاهی نیز در انتقال یافتن ساده مفاهیم به مخاطب دشواری هایی ایجاد می کند . به عبارت دیگر اوتس در این بستر نئو ناتورالیستی به جای پرداختن به روابط و مولفه های آشنای ذهن مخاطب ( عناصر و روابط مشارکتی که در آثار اغلب نویسندگان ناتورالیست آمریکایی دیده می شود ) به ارائه پیشنهادات پیچیده ای درباره طبیعت و ذات شخصیتهایش می پردازد. در حقیقت بر خلاف بستر ناتورالیستی روایت  ، مفاهیم پیشنهاد شده در این داستانها از یک سو در ذهن بسیاری از خوانندگان کنشی عملی و حقیقی در رواط عادی زندگی محسوب نمی شوند و از سویی دیگر به شکلی پارادوکس وار این  داستانها  کشش بسیار زیادی را در سطح کنشهای ذهنی مخاطب ایجاد می کنند . این مشخصه خاص و ویژه یکی از مهمترین دلایلی است که اوتس را از بسیاری از هم نسلان معاصرش همانند ریموند کارور متمایز می سازد . نویسنده ای که با پرهیز از این پارادوکس عمده تلاشش را بر استفاده از روابط مشارکتی در تفسیر جامعه امروز آمریکا متمرکز کرده بود . در حقیقت کارور با وفاداری به همان سنت ناتورالیستی آمریکایی از ارائه پیشنهادات جدید و جسورانه درباره طبیعت و نهاد بشری باز می ماند و صرفا در حد مفسر روابط اجتماعی جامعه امروز آمریکا باقی می ماند . نظر اوتس را درباره کارور و سبک نویسندگی او می پرسیم :

-  ساختار پسا- همینگوی ای داستانهای کارور و روایتهای بدون پیچ و خم و سر راست او جذابیتهای بسیار زیادی برای خواندگان دارد . از طرفی آثار کارور هم در مقایسه با نویسندگانی مانند  ویلیام فاکنر و یا هنری جیمز که دارای پیچیدگی های بیشتری در زبان و مفاهیم هستند بهتر ترجمه شده اند . البته نویسندگان مختلف با هم متفاوت هستند و خوانندگان خودشان را با آنهایی وفق می دهند که - از نظر خودشان - نزدیکی بیشتری با تحصیلات ، هوش و پس زمینه های ذهنیشان داشته باشند . من خودم شخصا سبک پیچیده تری را در نگارش داستان می پسندم.

 

میزانسنی که در کلیت داستاهنهای اوتس به چشم می خورد در نهایت تمامی اجزاء داستان را به هم جوشی می رساند و کلیت اثر را به شکل پرتره ای غیر قابل تغییر نمایش می دهد . چنین پرتره غالبی حتی در کلیت بسیاری از مجموعه داستانهای این نویسنده نیز دیده می شود . به عبارت دیگر اوتس به بسیاری از این مجموعه داستانهای کوتاه به شکل روایتی تکین که از واحدهایی مستقل و خود محور تشکیل شده اند می نگرد. واحدهایی که در هم خدمت ساختاری تکین و یکپارچه  قرار دارند و  هم در خدمت ساختاری از هم گسسته و جدای از هم . اوتس در بین سالهای 1963 تا 2004 بیست و هفت مجموعه داستان منتشر می کند که بنابر گفته خودش صرفا بیان کننده داستانهایی مجزا و منفرد نیستند بلکه آنها در حقیقت اجزایی از یک کتاب واحدند . کتابی که آگاهانه سامان داده شده و به شکل واحدهایی منفک از هم در آمده است . شاید یکی از مهمترین دلایل موفقیت اوتس در عرصه داستان کوتاه در این مدت زمان طولانی ارائه چنین دیدگاهی نسبت به داستان کوتاه است . دیدگاهی که در آن هر داستان به شکل واحد مستقل نوشته می شود اما در نهایت قسمتی از یک ساختار بزرگتر و کلی تر نگارشی است .( اوتس در مصاحبه ای در سال 1973 در این باره گفته است : ما به هم پیوسته ایم. تنها به نظر می رسد که منفرد و از هم جداییم در حالی که در واقع این گونه نیستیم) بنابراین یکی از بهترین راههای درک بهتر داستانهای اوتس فهم این فرا ساختارها نسبت به یکدیگر و نسبت به مفاهیم فلسفی ، اجتماعی و روان شناسانه ای است که بر مبنای آنها به نگارش در آمده اند .این مفاهیم و فرا ساختارها عمدتا به شکلی ناخوداگاه و در طی فرایندی غیر ارادی بر داستانها اعمال می شوند . در طی این روند نوع و جنس تاثیراتی که نویسنده از محیط اطرافش می گیرد در غنی شدن هر چه بیشتر آنها مهم وتاثیر گذار است . خود اوتس در باره نوع تاثیرات و الهاماتی که فرایند نگارشش را شکل می دهند می گوید :

-  مثل بیشتر نویسنده ها من از چیزهای زیادی الهام می گیرم.تجربیات شخصی ، تاریخ ، حوادث روز مره تصورات و تخیلات و انواع مختلف آثار هنری . مثلا در رمان آبشار ، تاثیرات و الهامات من از مجموعه ای از تمام این چیزها نشات گرفته است . مخصوصا اینکه من در بیست مایلی آبشار نیاگارا بزرگ شده ام و به خوبی از فاجعه زیست محیطی کنال لاو خبر داشتم ( کنال لاو به وسیله ویلیام تی لاو در منطقه آبشار نیاگارا برای تسهیل در روند سوخت رسانی صنایع و منازل حفر شده بود . این کانال بعد ها به محل دفن زباله های شیمیایی کارخانه جات صنعتی تبدیل شد . این قبرستان مواد شیمیای در نهایت فاجعه آفرید و با نشت مواد شیمیایی به درون زمین تاثیرات وحشتناکی بر روی ساکنین آن منطقه گذاشت  ).

البته این نئو ناتورالیسم به هیچ وجه در چهارچوب محدودی باقی نمی ماند و در شاخه ها و مسیرهای مختلفی خودش را گسترش می دهد . گاهی به رئالیسم اجتماعی نزدیک می شود و گاهی نیز با بهره گیری از درون مایه های اگزیستانسیالیستی فضایی پلیسی و یا جنایی را شکل می دهد . گاهی به حوزه  ژانرهای تلفیقی  دوران ویکتوریایی  ( با رمانهایی نظیر بلفلور و رازهای وینترترن ) وارد می شود  و گاهی نیز به رمانهای نیمه اتوبیوگرافیکی نظیر ماریا : یک زندگی می پردازد . در واقع تکثر و گستردگی مولفه های تعریف کننده جامعه امروز آمریکا به شکل کامل در داستانهای اوتس به نمایش گذاشته می شود . این ویژگی تا آنجا گسترش پیدا کرده است که به نظر تاریخ شناسانی همانند هنری لویس گیتس تنها با داشتن مجموعه ای از آثار اوتس می توان به راحتی تمامی تاریخ بعد از جنگ آمریکا را به تصویر کشید .به علاوه اوتس رابطه بسیار بدی با چیزی که خودش آن را فمنیسم هنجاری می نامد دارد . البته انگیزه ها و حرکتهای فمنیستی تاثیر بسیار عمیقی در داستانهای اوتس به جا گذاشته اند به طوری که به نظر منتقدین فمنیستی همانند جین گالوپ ، اوتس موقعیت بحث برانگیزی را در تاریخ ننقد فمنیستی اشغال کرده است اما در نهایت بر خلاف اغلب فمنیستهای موج اول، اوتس خودش را به عنوان یک نویسنده زن محدود نکرده است و بیشتر خودش را  به شکل زنی که می نویسد تعریف می کند . در ریشه یابی فمنیستی شخصیت و رابطه از دیدگاه اوتس ، طبیعت و ذات عشق ، قدرت ، خشونت و سکس به عنوان ابر ساختارهای مورد استفاده بر تمام جهت گیری های جزء نگر فمنیستی تسلط می یابند و امکان شناخت جهان داستانی او را جدای از پارادایمهای مشخص و تعریف شده ممکن می سازند .

برای شناخت این جهان داستانی از درون مایه های مختلفی می توان بهره گرفت. درون مایه هایی نظیر تاریخ خشونت ، وحشت و نژاد . این درون مایه ها هرچند در داستانهای کوتاه و رمانهای این نویسنده  کارکردی مشابه دارند اما در چگونگی اجرا متفاوت می باشند . خود اوتس درباره کارکرد این درون مایه ها در قالب فرمی داستان کوتاه  و تعریفی که داستان کوتاه از این شکل استفاده ارائه می دهد می گوید : 

-  داستان کوتاه فرمی به شدت متغیر است  که به راحتی قابل تعیین نیست . این فرم در فاصله ای بین افسانه های سنتی تا قطعات نثری تجربی متکثر است . اما به هر حال آشکارا تمرکز آن بر روی تقطیر و فشرده سازی بنیادین این مفاهیم در مقایسه با آن چیزی است که در رمان وجود دارد .

تاریخ :

همان طور که در قبل هم اشاره شد داستانهای اوتس در نمای نهایی و کاملشان بازتاب دهنده تاریخ معاصر آمریکا هستند . درون مایه تاریخ در این داستانها گاهی به شکل مستقیم و با استفاده از شخصیتها و عناصر مشخص تاریخی ( مانند استفاده از شخصیت مرلین مونرو در رمان بلوند ) خود نمایی می کند و گاهی نیز به شکلی غیر مستقیم و با استفاده از مفاهیم  و پارامترهایی که در ساخت نوستالژیای تاریخی مردم آمریکا نقش داشته اند نمود می یابد ( همانند داستانهایی نظیر گرما ، زامبی ، خانواده و ... ) . شاید بتوان رمان بلوند را یکی از شاخص ترین رمانهای اوتس در استفاده مستقیم از شخصیتها و عناصر تاریخی به حساب آورد . این رمان درباره زندگی یکی از بحث برانگیز ترین شخصیتهای هنری معاصر آمریکا یعنی مرلین مونرو نوشته شده است .اوتس در این رمان حجیم و لجام گسیخته به عشاق مونرو ، مشکلات پزشکی ، سقط جنین ها ، خودکشی ها و در انتها به شخصیت سینمایی این هنرپیشه پرداخته است . یکی از مهمترین بخشهای این رمان پرداخت شخصیت مونرو تا قبل از راه یابی به هالیوود و به عنوان زنی معمولی ، بی گناه و شکننده ا ست . از قدرتمند ترین جنبه های  این رمان  می توان به تصاویری اشاره کرد که اوتس از کودکی و نوجوانی  مونرو ( با نام نورما جین بیکر )  در لس آنجلس  ارائه می کند . اوتس در سایه نوعی نگاه فمنیستی به این نتیجه می رسد که بسیاری از مردان حاضر در زندگی مونرو – حتی مردانی مانند آرتور میلر که مونرو را عاشقانه دوست می داشتند – در نهایت او را قربانی ایدئال پردازی های خود کرده اند. در حقیقت اوتس با انتخاب این شخصیت تاریخ معاصر آمریکا و تحلیل تمامی جنبه های زندگی او به نوعی به هسته نوستالژیای همگانی آمریکایی نزدیک می شود .نوعی نوستالژیای ایدئالیستی و معصومانه از نوجوانی زنی که هنوز با مناسبات پیچیده هالیوودی به تباهی کشانده نشده است . خاطره ای پاک از زنی که در آینده این رمان ( بخشهایی که اوتس درباره آنها سکوت کرده است ) با استفاده از همین مناسبات به اسطوره معاصر آمریکایی تبدیل می شود. علاوه بر این موضوعات استفاده از زندگی حقیقی یک شخصیت تاریخی و ترکیب مولفه های متفاوت زندگی او با عناصر و شگردهای داستانی ، رمانی را پدید آورده است که در مرز بین تاریخ محض و ادبیات گام می زند . خود اوتس در این باره می گوید :

-  رمانی که بر پایه تاریخ نوشته شده باشد چیز غیر معمولی نیست .شخصیت کتاب من " نورما جین بیکر " که در نهایت به مرلین مونرو تبدیل می شود موجودی است پر از قدرت و تخیل . کسی که نسبت به امثال حقیقی نورما جین بیکر هایی که در اطراف ما زندگی می کنند زندگی درونی بسیار قدرتمندی دارد . اما هیچ کدام از ما چیزی در باره این وجه زندگی او نمی دانیم . ما فقط زنی را می شناسیم با یک چهره بیرونی .من می خواستم زندگی درونی پیچیده ای به آدمی بدهم که در حال حاضر این وجه از زندگیش را در راه  تبدیل شدن به الهه ای بلوند از دست داده است.

 

در بسیاری از داستانهای کوتاه و رمانهای اوتس نظیر داستان کوتاه خانواده (از مجموعه گرما و دیگر داستانها ، 1991 ) عنصر تاریخ به شکل پس زمینه ای برای یک پرتره نقاشی شده عمل می کند . در داستان خانواده ما با سرگذشت فانتزی وار خانواده ای رو به رو می شویم که در یک دگردیسی تاریخی – دقیقا شبیه وضعیتی که که در تاریخ آمریکا قابل مطالعه است . از جمله به انتها رسیدن دوران زمینداری و خرده مالکی ، ورود به دوره سرمایه داری ناموفق ، رکود اقتصادی ، فروپاشی  فراروایتهایی نظیر پدر و مفهموم قدرت  و از همه مهمتر زوال هویتی انسان در خلال این روند – به نوعی بی هویتی و بی شکلی ماهیتی می رسد . تطابق این دگردیسی با تاریخ آمریکا عنصری است که اوتس به عمد و ظرافت تمام از آن استفاده کرده است .

خشونت و وحشت:

استقرار خشونت در آهنگ روایت بیش از موضوع روایت شده  ، ویزگی ای است که کمابیش در اغلب آثار اوتس دیده می شود. البته  حضور خشونت در این داستانها کارکردی دراماتیک ندارد و عموما به همان شکلی که در زندگی عادی و روزمره  نیز امکان بروز دارد نمود پیدا می کند . خشونت به شکل مولفه ای جدایی ناپذیر زندگی روزمره شخصیتهای عادی را دربرمی گیرد و حوادث وحشتباری را برای آنها موجب می شود .شورمندی ، اغتشاش و خشونت در بیشترین حد ممکن بر لحن روایت مستولی شده و توصیفات و استعارات سازنده متن  به جای مستقر سازی جهان ذهنی خواننده و تولید نوعی آرامش ذهنی به سمت فراپاشی هرچه بیشتر ذهن پیش می روند . به عنوان مثال در داستان کوتاه برهنه ( از مجموعه گرما ودیگر داستانها ،1991) خشونت آغازین در یک پاراگراف به انتها می رسد و چیزی که بعد از آن می ماند جهان ذهنی آشفته زنی است که حتی از درک نشانه های ابتدایی محیط زندگی خود ناتوان است . این ناتوانی و عدم شناخت محیطی ، آرام آرام بر لحن روایت چیره میشود و خواننده را به سمت آشفتگی می کشاند . در حقیقت خشونت لحنی و روایی داستان عنصری است که از عدم همسازی این آشفتگی با توانایی های ذهنی و جسمی راوی ناشی شده است . نوعی عصیان روایت بر ناتوانی راوی در تحمل خشونت . آرام آرام  این خشونت از حادثه آغازین داستان فرا تر رفته و به نوعی خودآزاری جسمی و ذهنی برای شخصیت محوری داستان تبدیل می شود .این خود آزاری تا به آنجا پیش می رود که راوی از ایجاد ارتباط منطقی با نشانه های محیط اطراف باز می ماند  و به جهان ذهنی خود پناهنده می شود . تنها در این جهان است که راوی می تواند اشباح نامعلومی را به جای خانواده خود بگیرد و کمی احساس آرامش کند . در حقیقت این شکل خود آزاری  در اثر خشونت و یا وحشتی آغازین  شروع می شود و مولفه های هویتی و ادراکی شخصیتها را در جهان داستانی اوتس هدف می گیرد . در داستان نوزاد گریان (از همان مجموعه ) نیز با نوع دیگری از این خود آزاری روبه رو می شویم . در این داستان راوی زن خانه داری است که صدای گریه کودکی را در محیط خانه خود می شنود . صدایی که منبع مشخصی ندارد و به غیر از راوی نیز کس دیگری قادر به شنیدن آن نیست . در این داستان نیز وحشت از منبعی نامشخص ، شخصیت داستان را به سمت نوعی خود آزاری شیزوفرنیک می کشاند و راوی را به تدریج با منبع وحشتش  یکی می کند. این همسانی شیزوفرنیک شخصیت های داستانی با منبع وحشتی که از زندگی روزمره شان برآمده است  یکی دیگر از استعاراتی است که اوتس در جهت تحلیل روابط جامعه امروزین آمریکا بنا می کند .

خشونت تنیده شده در ساختار متنی اوتس گه گاه آنقدر فریبنده و غیر قابل کنترل می شود که به نظر می رسد دیگر متن و اجزایش در اختیار نویسنده قرار ندارند . این لگام گسیختگی واژگان نثر را آنچنان سرکش می کند که امکان آفریدنش هر خشونتی در بطنش ممکن می شود . به عنوان مثال می توان به رمان بلفلور با حجم 300 هزار کلمه ای اش اشاره کرد . با مقایسه جملات آغازین این رمان با رمان خانه اشباح ایزابل آلنده در می یابیم که با وجود اینکه این جملات آغازین در هر دو رمان به درازای یک صفحه هستند اما نثر اوتس به خاطر وجود درون مایه ها و کیفیتهایی که در بالا به آنها اشاره شد در نقطه مقابل نثر به شدت کنترل شده آلنده قرار می گیرد . از طرفی بسیاری ازداستانهای اوتس را می توان شاخه ای از ادبیات نئو گوتیک نیز به حساب آورد . هسته اصلی تمایلات اوتس به این نوع خاص رمان را می توان در نحله فکری ادبیات گوتیک جنوب جستجو کرد . شاخه ای از ادبیات که با نویسندگانی نظیر ویلیام فاکنر و فلانری اوکانر به رشد و بالندگی رسید . البته پیدا کردن نشانه هایی از عناصر ماوراءالطبیعه و یا گوتیک در ادبیات آمریکا کار دشواری نیست . پیدا کردن مولفه های گوتیک در چم انداز وهمی نویسندگان آمریگایی بسیاری ( از ناتانیل هاثورن گرفته تا استیفن گینگ ) مشاهده می شود . در ریشه یابی و بررسی های تطبیقی بر روی بسیاری از آثار اوتس به راحتی می توان رد پای نویسندگانی نظیر ملویل ، هاثورن و یا اوکانر را مشاهده کرد . البته این تاثیر پذیری از آثار فلانری اوکانر و شاخه ادبیات گوتیک جنوب ( همان طور که در بالا به آن اشاره شد ) در بسیاری از داستانهای اولیه اوتس کاملا برجسته و مشهود است .( خود اوتس نیز در بسیاری از مصاحبه هایش به تاثیر پذیری خود از فلانری اوکانر اشاره کرده است ) . حضور پس زمینه های  قدرتمند گوتیک در بسیاری از داستانهای اوتس یکی دیگر از دلایل جدایی اوتس از سنت ناتورالیسم آمریکایی و ایجاد نئو ناتورالیسم خاص خود اوست. این جدایی  را شاید بتوان  یکی از بزرگترین دستاوردهای اوتس در طی حیات هنری اش به حساب آورد . جدایی از سنتی که بسیاری از نویسندگان بزرگ آمریکایی همیشه با آن دست به گریبان بوده اند . اگر بخواهیم به اهمیت حرکت تاریخی این سنت در مسیر داستان نویسی آمریکا اشاره کنیم به اسامی زیادی می رسیم که هرکدامشان حرکتی نو در سیر داستان نویسی جهان به حساب می آیند .

در بررسی این جریان می توان گفت که ناتورالیسم جاری در رمانهای تئودور درایزر و داستانهای شروود آندرسون و ارنست همینگوی با آثار نویسندگانی همانند جیمز تی فارل و نلسون آلگرن از محفل شیکاگو به مرحله متکامل تری در روند طبیعی رشدش رسید . خشونت در  کنش و زبان داستانی مشخصه ای بود که پس از جنگ جهانی دوم  و به وسیله نویسندگانی نظیر جیمز جونز و نورمن میلر به این سبک داستانی افزوده شد . در ده های 60 و 70 نیز  تنشهای روحی ، وحشت ، خشونت و پوچی زندگی معاصر آمریکایی به تم اصلی نویسندگان  ناتورالیست آمریکایی تبدیل شد . در این دوره  نویسندگانی مانند برنارد مالامود و فیلیپ راث به بررسی روابط چند وجهی و کنشهای پوچ مدارانه جامعه شهری آمریکا و به ویژه یهودیان این جامعه پرداختند و نویسندگانی مانند جان آپدایک و جان چیور رفتار پروتستانهای طبقه متوسط این جامعه را بررسی و تحلیل کردند. طنز سیاه نویسندگانی مانند راث و جوزف هلر لایه جدیدی به این دیدگاه داستان پردازانه افزود  و نویسندگان دیگری از جمله دونالد بارتلمی ، جرزی کوسینسکی ، توماس پینچون و کرت ونه گات با ایجاد دیدگاهی فانتزی و نگارشی دیوانه وار نوعی فانتزی جذاب ، شور انگیز ، ژرف و ترساننده را به بدنه اصلی این جریان افزودند . نویسندگانی مانند جویس کارول اوتس و ریموند کارور نیز به عنوان جزئی از این حرکت کلی تصویر پرداز ستیزه ها و خشونت ذاتی موجود در جامعه آمریکایی در تمام آن سطوح آن بودند . هر چند همان طور که گفته شد اوتس خود را از این روند کلی جدا کرد و به نوعی نئو ناتورالیسم نوین در قالب این حرکت کلی رسید.  

البته نباید فراموش کرد که  در آثار نویسندگانی نظیر فیلیپ راث علاوه بر این شکل ناتورالیسم آمریکایی ما با نوع خاصی از فانتزی نیز روبه رو می شویم . به عنوان مثال راث در رمان سینه ها (1972) با بیانی کافکایی ، زندگی مردی را به تصویر می کشد که به زنی با سینه هایی غول آثا تبدیل می شود . اما برخلاف کافکا و اوتس ، آثاری از این دست به راحتی برچسب خیالبافی گرفته و از ایجاد کردن چالشهای اساسی اعتقادی و تغییر درک بشری از مفهوم واقعیت و هویت در جهان پیرامون ما باز می مانند . در حقیقت تفاوت اوتس با نویسندگانی این چنینی در این نکته است که او از ایجاد این نوع خیال بافی خودداری می کند و تمامی فضاهای مورد نظرش را در بستری باور پذیر می پروراند. فضایی که هرچند امکان اتفاق افتادنشان برای یک مخاطب فرضی بسیار ناچیز است اما تحت هیچ شرایطی نمی توان از احتمال وقوعشان تحت نام خیال بافی چشم پوشید . وحشتی که اوتس می آفریند بیشتر از رفتار عادی و روزمره انسانها و موقعیتهای ذهنیشان ایجاد می شود . این حوادث شگفت انگیز هرچند گاهی غیر طبیعی به نظر می رسند اما هرگز غیر ممکن نیستند .

مردم عادی در داستانهایی نظیر داستان "کجا بودی؟ کجا می ری؟ " با خشونتی عریان و بی حفاظ از هم دریده می شوند . این داستان با وجود اینکه شباهت بسیار زیادی با داستانهای "گرین لیف" و یا" پیدا کردن یک مرد خوب خیلی سخت است" فلانری اوکانر دارد ، در چگونگی نگاه نویسنده به درون مایه های اساسی زندگی بشر از آنها  فاصله می گیرد . در هر دو نوع این داستانها ما با نمایی از حقیقت و واقعیت به همراه حضور شیطان مواجهیم . اما در در آثار اوکانر نزدیکی شیطان ، حقیقت عریان را به وهم مطلق می کشاند  و در آثار اوتس استقرار شیطان ( شیطانی که از سقوط بی پایان و دهشت بار شخصیتی – ذهنیتی آدمهایی ساده لوح ( و نه بی گناه ) حیات یافته است ) جهان را نشاط و روشنایی می بخشد . جهان داستانی اوتس بی حضور شیطان ناقص ، مبهم و نامفهوم است . نظر خود اوتس را درباره خشونت و وحشت جاری در داستانهایش می پرسیم :

-  واقعا این سوال را جدی می پرسید ؟ وحشت و خشونت از دل تاریخ بیرون می زند . یک بار در برلین غربی هم همین سوال را با ادب و نزاکت  بسیار از من پرسیدند آنهم توی مکانی که چند مایل بیشتر با جایی که آدولف هیتلر شروع جنگ دوم جهانی را اعلام کرد فاصله نداشت . جایی که  دکتر گوبلز تصویری از یک جنگ تمام وکمال را برای همه تشریح کرد. نمی دانم شاید تاریخ ایران هیچ رنج و یا خشونتی به خود ندیده باشد ، رنج و خشونتی که مشخص و تاثیر گذار باشد ، اما تاریخ آمریکا رابطه خیلی خوبی با مفاهیمی از این دست دارد .

 

سرزمین شگفتی نمونه مناسبی برای شناخت چگونگی استفاده اوتس از این درون مایه در داستانهایش است . جس ، قهرمان اصلی داستان ، تنها کسی است که از کشتار یک خانواده به دست پدر جان سالم به در برده است . پدری که بعد از کشتار به زندگی خودش هم خاتمه داده است .  جس در زندگی حرفه ای اش آدم موفقی است و به عنوان پزشکی برجسته در بیمارستانی به کار مشغول است . اوتس در بررسی  رابطه تاریخی جس با گذشته اش به  تحلیل و نمایش تصاویر دهشت باراز بیمارستان محل کار جس می پردازد و با استفاده از همین تصاویر او را به گذشته اش می دوزد . در رمان زامبی ( که برای اوتس جایزه استوکر را به ارمغان آورد ) داستان کوئنتین ، جنایتکاری جنسی روایت می شود. اوتس در متن داستان با نمایش تعدادی از نقاشی های عجیب و ناپخته کوئنتین به ارتباطی درونی با او می رسد و به انگیزه های روانی او نقب می زند . اما ما در نهایت به  وجود نوعی ذات و جوهره انسانی در وجود کوئنتین اعتقاد پیدا می کنیم هر چند که کاری که او انجام می دهد نابه هنجار و وحشت بار است . در حقیقت این وجود و حضور شیطان در ذات کوئنتیتن است که زندگی او را از ابهام درآورده و روشنایی می بخشد .

نژاد  نیز ریشه و منشاء خشونت در تعدادی از داستانهای اوتس است . به عنوان مثال در داستانهایی نظیر" چونکه اون تلخ تره ، چونکه اون قلب منه " اوتس به بررسی رابطه بین نژاد و خشونت می پردازد . داستان تصویر کننده رابطه بین  جینکس ، دختر سیاه پوست 16 ساله ، و آیریس ، دختر سفید پوست 14 ساله ، است . آیریس به وسیله پسری مورد حمله قرار می گیرد و جینکس برای دفاع از ایریس پسر را می کشد . داستان از این نقطه به بعد به بررسی تاثیر این حادثه بر روی زندگی شخصیتهایش می پردازد و تمام زندگیشان را با توجه به چنین تکیه گاهی تحلیل می کند . تحلیلی که اوتس از تاثیر این حادثه در زندگی این دوختر از دو نژاد مختلف ارئه می دهد یکسان نیست و چگونگی برخورد نژادهای مختلف با فاجعه و خشونت را متفاوت و گاه تباه کننده می داند .

 

در پایان باید گفت که جویس کارول اوتس نویسنده ای است با موقعیتی بسیار برجسته در تاریخ داستان نویسی معاصر آمریکا. یک منتقد آثار داستانی با هر دیدگاه و سلیقه ای که به داستان نویسی معاصر آمریکا بنگرد ناگزیر از تحلیل و شناخت آثار این نویسنده خواهد بود . به عنوان آخرین سوال از اوتس می پرسیم که آیا در روند فعلی داستان نویسی آمریکا به وجود نوعی همگرایی و یا تشابه دیدگاه معتقد است ؟ آیا می توان جریان و سنت خاصی را در بین روند حرکتی نویسندگان این دوره از تاریخ داستان نویسی آمریکا مشاهده کرد یا نه ؟ اوتس می گوید :

-  نه ، من به چنین چیزی معتقد نیستم. ادبیات آمریکا به شدت ناهمگون و متفاوت است، و غیر قابل دسته بندی .اغلب خوانندگان و به ویژه اکثر خوانندگان خارجی زبان ، شاید فقط یک ده هزارم دارایی ادبیات ما را می شناسند . این مسئله چیزی بسیار تاسف بار اما اجتناب ناپذیر است.

سوزان سونتاک درگذشت

رمان نویس، مقاله نویس و منتقد آمریکایی، سوزان سانتگ، در سن 71 سالگی در اثر ابتلا به سرطان خون در شهر نیویورک درگذشته است.

 سوزان سانتگ که بسیاری او را یکی از بزرگ ترین متفکران آمریکایی می دانند، می گفت وسواس بزرگش در زندگی پایبندی به اخلاقیات است.
او نه تنها یک رمان نویس و منتقد، بلکه همچنین مخالف صریح الهجه بخش اعظم سیاست خارجی دولت آمریکا بود.وی در مجموع 17 کتاب از جمله اثر پرفروش "شیفته آتشفشان" را به رشته تحریر درآورده است.
اما مهمترین تاثیر ادبی او در زمینه مقاله نویسی بود.وی در مقاله "یادداشت هایی در باب ابتذال" (Notes of Camp) که در سال 1964 منتشر شد معرف تعبیر انتقادی "آنقدر بد که خوب" از فرهنگ عمومی بود.(به نقل از بی بی سی)