پراکنده ها

 

از یادداشت قبلی آنقدر گذشته که دیگر از خیر توضیح دادن علت غیبتم می گذرم . پس بگذریم . همین جوری چند تا چیز به ذهنم رسیده که در هم می گذارم همینجا :
1- سینما چهار دو هفته است که ده فرمان پخش می کند . مصطفا مستور و مجتبا راعی هم درباره کیشلوفسکی حرف زدند . چیزی که به نظرم جالب آمد لحن حرف زدن راعی با مستور بود . یک لحن پرخاشگر و اغلب بی ادب . راعی هر جایی که دوست داشت حرف مستور را قطع می کرد و از موضع بالا چیزهایی را در رد نظر مستور یاد آور می شد . مستور هم مرعوب لحن آمرانه راعی بود . نمونه خنده دارش  در مورد بخشی از فیلم داستانی کوتاه درباره کشتن بود که در آن شخصیت اصلی فیلم به وکیل می گوید : پدرم خواهرم را با تراکتور زیر گرفت . در صورتی که در زیر نویس فیلم از کلمه Pal استفاده شده است . یعنی مترجم فیلم اشتباها به جای کلمه رفیق از کلمه پدر در ترجمه متن فیلم استفاده کرده است . در نتیجه ترجمه درست آن جمله می شود : رفیقم خواهرم را با تراکتور زیر گرفت . مستور ( که مطمئنا وضع زبان انگلیسی اش خیلی بهتر از راعی است !) متوجه این قضیه شده بود و توی صحبتهایش به رفیق اشاره کرد . جالب اینجاست که راعی بعد از شنیدن این حرف  با همان لحن تحقیر کننده اش به مستور تذکر داد که پدر دختر را با تراکتور زیر کرده و بعد هم کلی درباره فلسفه اینکه چرا پسر می خواهد در قبر پدر که قاتل دختر است دفن شود حرف زد . مستور هم ساکت ماند و انگار به خودش شک کرده باشد بی خیال کل قضیه شد . البته نتیجه همه اینها این بود که چرا آدمی مثل راعی از عالم سینما به خودش اجازه می دهد با آدمی مثل مستور از عالم ادبیات این جوری حرف بزند ؟ حالا از توضیحات احمقانه و بی مایه راعی درباره ماهیت تصادف و شانس در آثار کیشلوفسکی ( و به طور کلی فلسفه !!!) می گذرم . اصلا فکر نمی کردم شخصیت راعی تا  این حد ناامید کننده باشد .

2- کار جالب روزنامه شرق واقعا غیر منتظره بود . یک ویژه نامه کامل روی ادبیات علمی تخیلی . هرچند اکثر مقالات ترجمه بود و به نویسند های شاخص اروپایی این ژانر هم کمی بی اعتنایی شده بود . ولی در کل خیلی خوب بود .

3- اسم چند تا از فیلمهایی را که توی این یکی دو هفته دیده ام می نویسم و نظرم را هم توی چند کلمه می گویم :

کینگ کونگ به کارگردانی پیتر جکسن : خوش ساخت اما نسبت به ارباب حلقه ها ناامید کننده . پیتر جان کینگت کمی باسمه ای از آب درآمده  .
نزول به کارگردانی نیل مارشال : بسیار خوب . یک فیلم در ژانر حادثه ای - وحشت . نمونه بسیار خوبی برای سینمای مخاطب گرا اما اندیشمند .
عصبیت شدید به کارگردانی الکساندر آجا : بسیار خوب . یک کارگردان فرانسوی خوش آتیه . حتما ببینید .
گلهای پژمرده به کارگردانی جیم جارموش : خوب . اما به عنوان فیلمی از جارموش ناامید کننده . یاد گوست داگ به خیر .
مادر من به کارگردانی کریستوف هانور ( یا هانوق ) : فیلمی بر اساس یکی از رمانهای ژرژ باتای . بسیار جسور و تابو شکن . خودم هم هنوز نمی دانم که خوب بود یا بد!
الیور تویست به کارگردانی رومن پولانسکی : لذت بخش . مثل همه فیلمهای پولانسکی .
هری پاتر 4 به کارگردانی مایک نویل : معمولی . جان من یا دست از سر این هری پاتر بردارید یا یک چیز تازه ای نشانمان بدهید .
خاطرات یک گیشا به کارگردانی راب مارشال : خوب و خوش ساخت . اما داستان فیلم زیاد منسجم نیست . اواخرش کمی آبکی می شود .
شب بخیر موفق باشی به کارگردانی جرج کلونی : یک فیلم سیاسی تمام عیار . به نظرم بیشتر به درد خود آمریکایی ها می خورد تا مخاطب خارجی زبان . ساختار فیلم خیلی دقیق و تا حدودی مینیمال است .