تا به حال هربار که با یک خبرگزاری مصاحبه تلفنی کرده ام نتیجه اش برای خودم- لااقل- خیلی جالب بوده . مثلا گاهی بعد خواندن متن گفتگو ، از رمز گشایی! صحبتهای خودم عاجز بوده ام و یا از بی ربطی مفرط و یا به عبارتی همان دری وری بودن سخنانم در بحر خنده گرفتار شده ام!!!
مثلا به متن گفتگو من با خبر گزاری فارس راجع به موضوع نبود مخاطب برای نویسندگان نسل جوان نگاهی بیندازید :
خبرگزاری فارس: پیمان اسماعیلی گفت: نویسندگان جوان اگرچه به علت استفاده بیش از حد از تئوریهایی که خود کمترین اطلاعی از آن ندارند، انتقاد مخاطبان را برانگیختهاند، اما نباید این گروه را با نویسندگان قدیمی و نسلهای دیگر مقایسه کرد.
اسماعیلی درگفتوگو با خبرگزاری فارس، با اشاره به این که حداقل بیست سال فاصله بین اولین اثر چاپی نویسندگان مطرح با نویسندگان جوان وجود دارد، ادامه داد: هر نویسندهای برای این که در میان مخاطبان تثبیت شود، میبایست علاوه بر انجام کار مداوم به این موضوع هم فکر کند که برای مطرح شدن، باید گذر زمان را تحمل کرد.
این نویسنده جوان که به زودی مجموعه داستان «جیبهای بارانیات را بگرد» را منتشر میکند، افزود: البته نویسندگان جوان هم به اندازه خود مخاطب دارند، مثلا افرادی مانند کورش اسدی، حسین مرتضاییانآبکنار و چند نویسنده جوان دیگر مخاطبان زیادی را به خود جذب کردهاند، که این به دلیل بهرهگیری از دیدگاههای فلسفی در داستاننویسی این گروه است. به طوری که ضیاء موحد در این باره گفته است: «امروزه داستاننویسهای ما بیشتر از فلاسفه، به استفاده از مباحث فلسفی گرایش نشان میدهند.»
وی با اشاره به این که بزرگترین لطمهای که نویسندگان جوان به خود وارد آوردهاند، رونویسی فراوان از تئوریهای داستاننویسی است، گفت: بزرگترین ایرادی که بسیاری از نویسندگان جوان دارند، استفاده خام از تئوریها و تکنیکهایی است که در غرب مطرح است و البته نقد این آثار با همان اطلاعات اندک است.
اسماعیلی افزود: البته نقش ناشران هم در ایجاد این کممخاطبی بیتاثیر نیست، اما وقتی که اقتصاد نشر ما بیمار است و تحمل ریسکپذیری را هم ندارد؛ بنابراین نمیتوان تمام مشکل را برگردن این افراد انداخت.
انتهای پیام/
اینم لینکش :
اینجا
یک نگاهی به جملاتی که زیر آنها خط کشیده شده بیندازید . از یک گفتگوی تلفنی بیست دقیقه ای همچین متنی را استخراج کردن کار واقعا شاهکاری است . من حدود پانزده دقیقه از بیست دقیقه کل گفتگو را صرف نشان دادن برجستگی های نویسندگان جوان و پرهیز از مقایسه کردن آنها با نویسندگان نسلهای پیش کردم که حاصلش شده یک تیتر برای گفتگو و این چند جمله بی ربط در ارتباط با فلسفی بودن نوشته های آبکنار و اسدی .واقعا نمی دانم این جمله آقای موحد با چه چسبی چسبانده شده به قضیه آبکنار و اسدی :
به طوری که ضیاء موحد در این باره گفته است: «امروزه داستاننویسهای ما بیشتر از فلاسفه، به استفاده از مباحث فلسفی گرایش نشان میدهند.» و یا این جمله مسخره :
نویسندگان جوان اگرچه به علت استفاده بیش از حد از تئوریهایی که خود کمترین اطلاعی از آن ندارند...
اگر من این حرف را زده ام همین جا در حضور همه از تمام نویسندگان جوان طلب بخشش می کنم.
و علاوه بر اینها تا آنجایی که یادم می آید من درباره تقصیر ناشران در کم شدن مخاطب نویسندگان جوان هیچ حرفی نزدم و تمام بحث درباره چرخه مریض اقتصاد کتاب در ایران و تاثیر آن بر روی مخاطبین ( حالا چه مخاطبین نویسندگان جوان و چه مخاطبین نویسندگان پیر !) بود .
ویا این چند جمله ابتر و نارسایی که بیشتر از هرچیز باعث به وجود آمدن سوءتفاهم می شوند :
بزرگترین ایرادی که بسیاری از نویسندگان جوان دارند، استفاده خام از تئوریها و تکنیکهایی است که در غرب مطرح است و البته نقد این آثار با همان اطلاعات اندک است.
و البته قسمت Bold شده که شاه بیت این جملات است .
بعد از خواندن این گفتگو تلفنی اولین چیزی که به ذهنم رسید بخشیدن عطای این جور گفتگو ها را به لقایشان بود . با تمام احترامی که برای دوستان فعال در این بخش قائلم باید بگویم که متاسفانه ضریب دقت آنها بسیار پایین و نتیجه کارشان غیر قابل اعتماد است . بعد هم یاد بگو مگویی افتادم که چند وقت پیش راجع به گفتگوی یکی از نویسندگان با خبرگزاری قرآنی پیش آمد .راستش را بخواهید با چنین اوصافی اصلا نمی شود به جملاتی که از قول این یکی و آن یکی منتشر می شود اعتماد کرد . اگر کسی بگوید من این حرف را نزده ام من باور می کنم . با اطمینان تمام حرفش را باور می کنم .