سیم

داستان سیم را می توانید در سایت سخن بخوانید :
 
سیم

ممنون می شوم نظرتان را در باره این داستان بنویسید .



نظرات 5 + ارسال نظر
امیر سه‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 12:31 ب.ظ http://4all.blogsky.com

سلام
وبلاگت خیلی زیباست

یکدوست.. چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 09:42 ب.ظ

پیمان عزیز.
داستان سیم ات را خواندم نه یک بار چندین بار-ا
ین چند کلمه را مینویسم که بدانی فراموشت نکرده ام ـ اگرنطرم در باره داستان سیم ات میخواهی بدانی برایت میگویم....
هرچند خودم بدان به عنوان یک نقد جدی نگاه نمیکنم - و این به این علت است که به طی سالها دوری از ایران زیاد اطلاعی از دگرگونی زبان و ادبیات امروزه و نویسندگان معاصر ایران ندارم - بنا بر این ممکن است در دیدم مرتکب خطا شوم..!!با این حال شاید تو دوست داشته باشی نظرم را به عنوان یک خواننده معمولی درباره داستان سیم ات بدانی..
............
۱. شاید در دنیا معدود زبان هائی باشد..که زبان محاوره و زبان نوشتاری آنها فرق فاحش با یکدیگر دارند ..و زبان فارسی یکی از انهاست..و این تفاوت همیشه کار نویسنده فارسی زبان دشوار می کند.. و گاهی نویسنده در استفاده ازیکی از این دو زبان دچار تردید میشود ..
البته دو گانگی این دو زبان دز نوشته سیم بندرت دیده میشود .. بیشتر مکالمات به شکل نوشتاری آمده است
که بنظر میرسد استفاده از زبان نوشتاری در تمام طول داستان گاهی خواننده را یاد گزارش های رسمی ادارات میاندازد..
من شخصا بر این باور م که برای مکالمات بین قهرمان داستان باید از زبان محاوره ای استفاده کرد.. و برای صحنه سازیها و بیان افکار و احساسات راوی و قهومانان داستان ار زبان نوشتاری کمک گرفت..
۲. هر جند داستان سیم ظرفیت بک داستان بلند تری راداشته .. و لی کوتاهی آن... داستان سیم را به یک اتود نزدیک کرده...
۳. چیز جالبی که در شکل بیان داستان سیم به جشم میحورد ...
گوئی سیم قطعه ای از یک فیلم نامه است . .
و این قدرت بسیار خوب نویسنده را در بیان داستان نشان میدهد... که میتواند نشانه ای از تجربه خوب نویسنده رادر فیلم نویسی باشد..

۴.یک نکته فرعی: به عنوان خواننده ترجیح مدادم فهرمانان به جای نام گذاری با دختر و پسر اسمی میداشتند..
.....
دد پایان به دوست خوب و با احساستان لاله خانم سلام برسانید . .بنده هیچ کامنتی در باره آن دو عکس . گرمای محسور کننده ا!!! ندارم..!!!
موفق باشید.. یکدوست

پیمان
من اصل این کامنت را برای داستان سیم در سخن گذاشتم چون مطمئن نیستم که حتما مجله سخن آنرا منعکس کند ..
اینجا هم در وب خودت کپی انرا میگذارم ...
که خدای نکرده نکنه ازآن مستفیذ نشوی!!!!



سلام...ممنون از نظرت.
و باز هم ممنون به خاطر وقتی که روی این داستان گذاشتی.
فقط ای کاش منظورتو در باره نزدیک شدن داستان به اتود واضح تر می نوشتی .این جمله یعنی اینکه داستان یه چیزایی کم داره و در حد اتود مونده یا اینکه این مسئله یه نکته مثبت تو داستانه؟!

یکدوست چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 11:24 ب.ظ

نه نه
اصلا منطورم از گلمه اتود ..کاری تجربی ..ناتمام یا سرسری نیست....
چه بسیار اتود های هنر مدان بزرگ دنیا که در موزه ها قرار دارند.
.منظورم بیشتر ثبت سریغ لحطه ای از یک واقعه است ...
مثل گرفتن یک عکس از گوشه ای از یک منظره..
تمام حادثه ای که در پادگان برای دختر رخ میدهد...
گوئی در یک چهار چوب قاب عکس جا گرفته . .با تمام محدودیتش بسیار گویا و ظریف ترسیم شده...

لاله پنج‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 09:32 ب.ظ http://laale.com

سلام پیمان داستانت رو دوست داشتم به قول یکدوست گرامی : بسیار گویا و ظریف بود ...درست مث اولین داستانی که ازت خوندم - هیچ وقت از یاد نمی برم اون لحظه رو چقدر برای اون بچه عقب افتاده و پدر و مادرش گریه کردم...( و خطاب به یکدوست : سلام و بسیار عرض ارادت - از لطف و مهربونیتون بسیار سپاسگزارم )

ئئنیم جمعه 8 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 04:21 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد